تهران| روایت مبارز قیام ۱۵ خرداد: تنها نیت ما از قیام آزادی مرجع تقلیدمان بود+فیلم
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۹۸۷۳۰۹
مبارز انقلابی قیام ۱۵ خرداد با بیان اینکه تنها نیت ما از قیام آزادی مرجع تقلیدمان بود گفت: اگر کسی بخواهد از مسیر انقلاب منحرف شود از حق خود نمیگذریم. ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۶:۲۷ استانها استان تهران نظرات
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ورامین، انقلاب اسلامی ما با خون دلهای بسیاری به ثمر رسید، بسیاری از مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی از جان و مال خود گذشتند تا امروز بتوانیم در امنیت و آرامش زندگی کنیم، مردمی که با ایمان به خداوند و ائمه و پیروی از مرجع تقلید زمان خود، امام خمینی (ره) به پا خاستند و قیام کردند تا دست اجانب از این مملکت کوتاه شود و میتوان گفت قیام 15 خرداد سال 42 که پس از دستگیری امام خمینی (ره) شکل گرفت جرقه مبارزات انقلابیون و پیروزی انقلاب اسلامی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علی قایعگو یکی از مبارزینی است که در این قیام حضور داشته و در آن زمان جوانی 28 ساله بوده که مانند بسیاری از اهالی دشت ورامین در روستای محمدآباد ورامین به کشاورزی مشغول بوده و در عین حال در جلساتی که در مسجد برگزار میشده حضور داشته و در این جلسات توسط روحانی مسجد، مرادی و نیز شهید سید مرتضی طباطبایی از اوضاع کشور آگاه میشده است. جوان انقلابی سال 42 امروز پیرمرد روشن ضمیری است که در تمام طول مصاحبه با یادآوری خاطرات تلخ و شیرین آن روزها اشک ریخت و خندید و وقایع آن روزها را برایمان به تصویر کشید و اکنون از ایمان راسخ خود به راهی که رفته و پیمان خود با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) میگوید.
تسنیم: از چگونگی شکلگیری قیام بگویید.
علی قایعگو هستم متولد روستای محمدآباد که در زمان قیام 28 سال داشتم و به یاد داریم که روز سوم شهادت اباعبدالله الحسین(ع) بود که برای اقامه عزا به حرم امامزاده جعفر(ع) رفته بودیم، ساعت حدود 12 ظهر بود که خبر آوردند امام خمینی(ره) را دستگیر کردند، در آن زمان ما در محمدآباد توسط شهید طباطبایی و مرادی امام جماعت مسجد که به قم رفت و آمد داشتند از اوضاع کشور با خبر میشدیم و لذا زمانی که امام دستگیر شدند مردم اینجا تا حدودی آمادگی داشتند.
آن روز وقتی برگشتیم به روستا به یکی از اهالی گفتیم که برود و روی بام مسجد و یک اذان بیموقع بگوید تا مردم جمع شوند، ساعت حدود 4 عصر بود و همه درب مسجد جمع شدند و گفتیم که آقا را گرفتهاند و با هم صحبت کردیم که چه باید بکنیم تا اینکه گفتیم باید ببینیم نظر مرادی چیست.
حاج آقا مرادی هم برای مراسم سوم امام حسین(ع) به روستای زوارهور رفته بود که یکی از اهالی با موتور رفت و حاج آقا را آورد، وقتی آقای مرادی آمد گفت که از تهران برای من خبر آوردهاند که همه را قتلعام کردهاند و درگیری زیادی وجود دارد و صلاح نیست با این وضعیت ما برویم آنجا در همین حال که داشتیم صحبت میکردیم شهید طباطبایی آمد و گفت که معطلی برای چیست؟ یک یا حسین(ع) بگوییم و حرکت کنیم.
تسنیم: از چه مسیری حرکت کردید و در راه چه اتفاقاتی افتاد؟
زمانی که ما اقدام به حرکت کردیم گروهی که از پیشوا به راه افتاده بودند مسیر زیادی را رفته بودند، بنابراین تصمیم گرفتیم مسیر میانبر را در پیش بگیریم، از راه بیابان حرکت کردیم، رفتیم بوالعرض و از آنجا سوره تا اینکه از اول ورامین سردرآوردیم و در بین راه همین طور جمعیت به ما اضافه میشد و فکر میکنیم حدود 90 نفر شدیم که البته من توانستم نام 50 نفر از آنها را ثبت کنم.
وقتی به ابتدای ورامین رسیدیم آقای طباطبایی گفتند صبر کنید تا چند دقیقهای صحبت کنم، ایشان گفتند ما الان داریم وارد ورامین میشویم، ما به پاسگاه و کلانتری برمیخوریم اما با آنها کاری نداشته باشید و مبادا متعرض کسی شوید، اگر پرسیدند شما کجا میروید بگویید میرویم حرم شاه عبدالعظیم، در بین همین صحبتها بود که ماشینی که بار کشاورزی میبرد و با ما آشنا بود سر رسید او گفت که تهران خیلی شلوغ است و من هم به سختی از آن اوضاع فرار کردهام و از کوچه و پسکوچهها توانستم بیایم، حال شما چطور میخواهید بروید؟ ما گفتیم که ما نمیخواهیم به تهران برویم و میخواهیم در حرم حضرت شاه عبدالعظیم بنشینیم تا ببینیم شرایط آقا چه میشود، البته از ابتدا هم مقصد ما شاه عبدالعظیم بود نه باقرآباد و قرچک.
او گفت در هر صورت صلاح نمیدانم که بروید اما اگر واقعاً قصد رفتن دارید میتوانم شما را به جمعیت برسانم، ما هم که تعداد زیادی بودیم سوار ماشین شدیم تا جایی که تعدادی از اطراف ماشین آویزان شده بودند، در نهایت او ما را به جمعیت رساند که در یک خیابان درختی نرسیده به باقرآباد بود ایستاده بودند.
تسنیم: وقتی به پل باقرآباد رسیدید چه اتفاقی افتاد و چگونه درگیری آغاز شد؟
وقتی به جمعیت ملحق شدیم ارتشیها جلوی ما را گرفتند، شهید طباطبایی رفت و با یکی از نیروهای ارشد آنها صحبت کرد، او که یک سرهنگ بود گفت ما اجازه نداریم بگذاریم از اینجا عبور کنید و اگر حرکت کنید شما را با گلوله میزنیم، آقای طباطبایی گفت ما دیگر راه برگشت نداریم و به خاطر مرجع تقلیدمان باید برویم.
پس از کلی بحث و گفتوگو در نهایت آقای طباطبایی آمد به سمت جمعیت و گفت که حرکت کنید، اما سعی کنید از پشت نیروهایی که سنگر گرفتهاند عبور کنید بلکه حیا کنند و ما را نزنند، اما به محض اینکه حرکت کردیم شروع به تیراندازی کردند و دیگر کسی کسی را نمیدید و همه پراکنده شده بودند و هر کس به سمتی فرار میکرد، پس از آن وقتی پیگیر سایرین شدیم گفتند تعدادی از جمله آقای طباطبایی تیر خورده که ایشان و آقای عرب مقصودی همانجا شهید شدند.
تسنیم: آیا از شعارهایی که در آن روز سرمیدادید چیزی به خاطر دارید؟
یکی از شعارها این بود "خمینی خمینی خدا نگهدار تو"، "بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو" البته شعارهای زیادی داشتیم که بعد از گذشت این همه سال فراموش کردهام.
تسنیم: بعد از روز 15 خرداد چه شرایطی بر منطقه حاکم شد؟
تا چند ماه حکومت نظامی شدید بود و کسی جرأت حرف زدن نداشت، حتی بسیاری از افرادی که زخمی شده بودند جرأت نداشتند بروز بدهند، من هم آن شب نتوانستم به خانه بیایم و در منزل یکی از اقوام در کارخانه قند شب را گذراندم و به آنها هم نگفتم که جریان چه بوده است، بسیاری از افرادی که فرار کرده بودند هم وارد بیابانها شدند و چند روز بعد برگشتند، حاج آقا مرادی هم از راه بیابان به قم رفتند، حتی بعد از جریان 15 خرداد گفتند که میخواهند کلاس قرآن را پلمب کنند برای همین هم تعدادی از بچههای کلاس قرآن فرار کردند و به کرج رفتند من هم تا مدتها فراری بودم.
تسنیم: آیا ترسی از مقابله با نیروهای نظامی نداشتید؟
ما از اینجا که حرکت کردیم قصد درگیری نداشتیم و حتی چوب هم همراه خود نبرده بودیم، من میتوانم به جای همه کسانی که در قیام حضور داشتند قسم بخورم که ما غیر از اینکه امام خمینی(ره) را میخواستیم هیچ نیت دیگری نداشتیم و نمیتوانست چیز دیگری باشد، مرجع تقلید برای ما جایگاه بسیار والایی داشت.
تسنیم: گویا شما مدتی هم در زندان به سر بردید، چگونه شد که دستگیر شدید؟
شب دوم که به محمدآباد آمدیم در پشهبند خوابیده بودم و نمیدانستم که قرار است چه اتفاقی بیفتد، که دیدم دور پشهبند را محاصره کردند، (با خنده) انگار که میخواهند یک سارق مسلح را دستگیر کنند و میگفتند همینطور با لباس خواب باید بیایید و حتی اجازه ندادند لباس بپوشم، اما آن شب من را نبردند چرا که یک استوار داشتیم که با ارباب ما آشنا بود و لذا ارباب ما وساطت کرد که اگر او را ببرید کشاورزی ما از بین میرود و در نهایت با اصرار فراوان نگذاشتند که من را ببرند و گرنه اگر آن زمان میرفتم حتماً کارم به اعدام میکشید.
اما چون اسم من رفته بود بالا من را به دادگاه نظامی احضار کردند من حدود 3 سال فراری بودم اما در نهایت خسته شدم و خودم را معرفی کردم در آن دادگاه همه را فراخواندند و حتی کسانی که کوچکترین گناهی هم نداشتند به آنجا آوردند و من 11 ماه زندانی بودم.
تسنیم: برخورد آنها پس از دستگیری چه بود؟
آنها هر جور که میخواستند با ما حرف میزدند، ما را کتک میزدند آنقدر میزدند که خسته میشدند و ما را در اتاقی میانداختند و میرفتند و بعد دوباره میآمدند سراغ ما. من هم انکار میکردم که در قیام حضور داشتم، میگفتم هر کاری که میخواهید بکنید، یک روز یکی از بازپرسها عکس امام را درآورد گفت او را میشناسی؟ من هم که یک کشاورز ساده بودم گفتم بله امام خمینی است، گفت پس چطور میگویی در قیام نبودی؟ گفتم خب من ایشان را میشناسم، او مرجع تقلید ماست؛ اما در آن روز نبودم، گفت به جان خمینی و اگر او را دوست داری راستش را بگو، من هم شروع کردم عین حقیقت را گفتم، او هم هر جور که میخواست من را زد و گفت حالا به چه نتیجهای رسیدی؟ گفتم برایم مهم نیست اما فردا میخواهید چگونه جواب خدا را بدهید، بالای سرتان نوشتهاید علی(ع) و این گونه با نوکر علی رفتار میکنید؟
تسنیم: دلیل تداوم انقلاب اسلامی بعد از همه این سالها چیست؟
امام زمان(عج) پشت سر انقلاب ما هستند با این همه هجمهای که در ایران پیاده میشود این گونه ماندن معجزه است، امام خمینی(ره) آن زمان میگفت هر چه داد دارید بر سر آمریکا بزنید، ببنید امام کی این حرف را زده است حرفهای آن روز امام امروز را افشا کرده است، مسئولان آن گونه که شایسته مردم است رفتار نمیکنند باید با اخلاق خوب با مردم رفتار کنند.
تسنیم: آیا اکنون حرکت آن روز را تأیید میکنید؟
ما ادر حال حاضر هم در خط انقلاب هستیم، آن زمان ما فقط یک مرجعیت را میشناختیم اما امروز میدانیم که آمریکا چه احمقی است و به شرایط آگاهی داریم، امروز با آگاهی پشت انقلاب ایستادهایم، ما به راحتی انقلاب را نگه نداشتیم، ما هنوز هم حاضریم هر نوع فشاری را تحمل کنیم که انقلاب را نگه داریم، این حرف اول و آخر ما است، آن روز که رفتیم و سختی کشیدیم و کتکهای وحشتناکی که خوردیم پای امام ماندیم، امروز هم پای انقلاب هستیم.
تسنیم: آیا در مبارزات زمان انقلاب هم حضور داشتید؟
من در تمام تظاهرات زمان انقلاب هم شرکت کردم و امکان نداشت حرکتی در پیشوا صورت بگیرد و در آن حاضر نشوم، حتی گاهی پیاده این مسیر را تا پیشوا میرفتیم، در آن زمان آقای طباطبایی اعلامیهها را میآورد و به افرادی که اعتماد داشت میداد، من هم تعدادی از اعلامیهها را در باغچه دفن کردم و وقتی انقلاب شد رفتم سراغ آنها که دیدم پوسیدهاند.
تسنیم: در پایان اگر توصیهای دارید بفرمایید.
اگر کسی بخواهد از مسیر انقلاب منحرف شود از حق خود نمیگذریم، ما برای انقلاب هزینه بسیاری دادیم و خدا هم از این همه عذابی که بسیاری در این راه کشیدند نمیگذرد.
انتهای پیام/ح
R7840/P1361/S6,60/CT16منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۹۸۷۳۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناخدا صمدی: امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند «ارتش باید بماند»/ پیش از آن پرسنل ارتش در پادگانها امیدی به فردای خود نداشتند/ ابراهیم متقی: خلیج فارس یکی از حوزههای اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود
همایش روز ملی خلیج فارس عصر امروز(دوشنبه 10 اردیبهشت ماه) در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، ناخدا هوشنگ صمدی در این مراسم گفت: 22 بهمن سال 57 انقلاب بزرگ اسلامی ما به ثمر رسید. ارتش ایران که قبل از انقلاب پنجمین ارتش جهان بود، مورد صدمات بسیار زیادی قرار گرفت. معاندین شعار انحلال ارتش را میدادند یا ارتش بی طبقهبندی توحیدی میخواستند. ولی امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند که «ارتش باید بماند». ارتش فهمید که باید بماند؛ چون پیش از آن پرسنل ارتش در پادگانها امیدی به فردای خود نداشتند و سرنوشت آنها نامشخص بود.
وی یادآور شد: در روزهای اول انقلاب مدیریتهای رده بالای ارتش شامل ارتشبد، سپهبد، سرلشکر و سرتیپ از ارتش رفتند و رده میانی ارتش سرهنگ، سرهنگ دو و سرگرد به نام «افسران ارشد»، به خواسته یکی از نمایندگان مجلس 13 هزار نفر تسویه شدند. این نماینده تقاضای انحلال تیپ نوهد را داشت. تیپ نوهد یکی از برجستهترین افراد نیروی زمینی است. این فرد نه اطلاع از سازمان این تیپ داشت و نه اطلاع از وظایف سازمانی آن داشت، فقط میخواست منحل شود. شهید بزرگوار چمران در مجلس از این موضوع ممانعت کرد. بعد از این جریان ارتش تقریبا نیمه ایستاده بود.
ناخدا صمدی اظهار داشت: 15 خرداد 58 غائله عرب در اهواز شروع شد. اول به عنوان کار فرهنگی ثبتنام کردند و بعد آرام آرام به یک گروه نظامی تبدیل شد. یک مقداری نا به سامانی در خرمشهر به جریان افتاد. استاندار خوزستان دریادار مدنی، فرمانده نیروی دریایی هم بود، به گردان تکاوران دستور داد که یک واحد برای تأمین امنیت خرمشهر به کمک شهربانی بفرستیم. 35 نفر به فرماندهی یک افسر و بلافاصله 35 نفر با سلاح سنگین برای کمک به ژاندارمری در پاسگاههای بین شلمچه و خرمشهر رفتند. یک واحد 35 نفره هم برای تأمین امنیت بندر امام اعزام شد و یک واحد هم با سلاح سنگین از خرمشهر به آنجا رفت.
وی با اشاره به اینکه این واحدها روزانه از تحرکات دشمن گزارش میدادند، تصریح کرد: گزارشها بررسی و شورای ستادی انجام میشد و به تهران میرفت. تهران به ارتش و ستاد ارتش به سیاسیون اطلاع میداد، ولی متأسفانه سیاسیون قبول نمیکردند. با همین وضعیت ارتش پیش رفت. اسفند 58 عراق در شمال خلیج فارس یک مانور دریایی 10 روزه تشکیل داد. ستاد نیروی دریایی بوشهر و خرمشهر را مسئول کرد ابن مانور را زیر نظر بگیرد. بعد از پایان این مانور مسائل بررسی و به تهران گزارش شد. با یک جمله معتبر نظامی نوشتیم که «قرائن نشان میدهد دشمن برای جنگ آماده میشود».
ناخدا صمدی ادامه داد: این مسائل از ستاد ارتش به سیاسیون منتقل شد و متأسفانه سیاسیون به هیچ وجه قبول نمیکردند. صحبتشان این بود که بیشترین پرسنل عراق شیعه است و انقلاب را هم به ما تبریک گفتند و لذا به ما حمله نخواهند کرد. ارتش فروردین ماه یک مانور یک ماهه در شمال خلیج فارس تشکیل داد و فرماندهان متوجه نقاط ضعف و قوت واحدشان شدند. از 18 اردیبهشت 59 آمادهباشها در ارتش آغاز شد و ارتش آماده جنگ بود. 10 بخشنامه برای ارتش صادر شد که همه در مسیر تشعیف ارتش بود؛ یکی تنزل خدمت سربازی از دو سال به یک سال بود.
وی اظهار داشت: نیروی دریایی ارتش 200 فروند موشکانداز تندرو از فرانسه خریداری کرده بود. رئیس دولت موقت و وزیر امور خارجه، از نظر من خائن، گفتند اینها را لازم نداریم. التماس کردیم که این کشور نیروی دریایی قوی میخواهد. 1800 کیلومتر مرز دریایی فقط در جنوب داریم. باز هم آقایان قبول نکردند و 200 فروند به عربستان سعودی رفت؛ پولش را ما دادیم و آنها استفاده کردند. در آغاز جنگ ما از این موشکاندازها فقط 10 فروند داشتیم و در شصت و هفتمین روز جنگ پرونده نیروی دریایی عراق بسته شد؛ اگر 200 فروند داشتیم چه میشد؟ شما قضاوت کنید.
ناخدا صمدی تأکید کرد: 26 مرداد 59 طرح عملیاتی جدید تصویب شد و به واحدها ابلاغ شد. فرمانده ناو تیپ هشتم در خرمشهر تصمیم گرفت ناوهای خودش را از اسکله خرمشهر جدا کند و به شمال خلیج فارس ببرد و جایی که طرح نشان داده، مستقر کند. دوم شهریور ناو نقدی با دو فروند سوخو عراقی در شمال خلیج فارس روبرو شد و بلافاصله هر دو سوخو را پایین آورد. این غافلگیری است یا جنگ است؟ پس ما از روز دوم شهریور در منطقه با دشمن درگیر هستیم؛ جلو میرویم و واحدها برای عملیات آماده میشوند. 23 شهریور دژبان از فرودگاه بوشهر به من زنگ زد که جانشین فرمانده نیروی دریایی الآن پیاده شده است. پرسیدیم مأموریت چیست؟ گفت آمدهام اینجا اولین قرارگاه مقدم جنگ دریایی را در بوشهر درست کنیم. 31 شهریور که حمله عراق شروع شد، نیروی دریایی در بوشهر آماده عملیات بود و اولین امریه به نام تکاوران صادر شد.
وی در پایان گفت: وضعیت درگیری ما با عراق به اینجا خاتمه پیدا نمیکند. در تمام طول مدتی که من در ارتش هستم میدانم که ما با عراق دشمنی داشتهایم. 1432 در شیراز دوره مقدماتی میدیدم و اساتید در درسهای تاکتیکی همیشه میگفتند دشمن در غرب است. ما قبل از انقلاب تهدید دیگری از شمال داشتیم و همه اینها را خرجگذاری کرده بودیم و این طرف هم همین کار را کردیم. بین طلائیه و شلمچه 90 کیلومتر راه است؛ ما هر سال دو مانور تابستانی و زمستانی در این منطقه داشتیم. ارتش وقتی موقعیت را دید متوجه شد که اینجا بهترین راه برای ورود عراق است و محلی به نام «گردان دژ» در اینجا درست کرد و 32 سنگر در این 90 کیلومتر درست شد که تا زمان انقلاب هم بود.
به گزارش خبرنگار جماران، ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، نیز در این مراسم گفت: جنگ خط سیاسی نمیشناسد؛ یک امر واقعی و ضرورت اجتنابناپذیر برای کشور است و دفاع هیچگاه خط بردار نیست. اگر مباحث ژئوپلیتیکی را ما امروز درک نکنیم، فردا تهدیدات گریبان ما را خواهد گرفت. اگر امروز کسانی که واقعا درک راهبردی، روح ملی و تفکر مقاومت دارند را نادیده بگیریم، طبیعی است که در آینده با چالشهای بیشتری رو به رو خواهیم شد.
وی با تأکید بر اینکه مسأله مربوط به خلیج فارس امروز یک موضوع بینالمللی است، تصریح کرد: همواره انگلیسیها دنبال این بودهاند که موقعیت ایران را در محیط منطقهای کوچک کنند و کاهش بدهند. دانشجویان سیاست بدانند که آینده این اندیشه فراروی شما هم خواهد بود. تفکر انگلیسی از قرن نوزدهم بحث «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بود. بسیاری از جنگهایی که در محیط منطقهای شکل میگیرد، یک نوع زمینه تاریخی بر اساس یک راهبرد قدرتهای بزرگ را دارد.
متقی افزود: نکته دومی که وجود دارد این است که هر گاه انقلابی به وجود آمده، جنگ اجتنابناپذیر بوده است. چون انقلابها قادر خواهند بود که موازنه قدرت را تغییر بدهند و ایران میتوانست موازنه قدرت را در فضای صلحآمیز محیط اجتماعی منطقه دگرگون کند. اما اندیشه عراقی بعثی مبتنی بر مقابله با ایران بود. عراقیها ناسیونالیسم عرب را بازتولید کردند و در فضایی که ایران روزهای سخت انقلاب را میگذراند، به کار گرفتند.
وی تأکید کرد: کودتای نوژه، کودتای ساختگی آمریکاییها بود که هم خودشان طراحی کردند و هم خودشان اطلاعات را به ایران دادند و منوچهر قربانی فر هم یکی از کارگزاران این مجموعه بود. به دلیل اینکه مزیت نسبی ایران که نیروی هوایی بود را قبل از اقدامات و عملیات عراقیها تضعیف کنند. مراقب باشید که برخی از مواقع ما در تله قرار میگیریم. تلهگذاری یکی از کارهای قدرتهای بزرگ است؛ برای اینکه هزینههای راهبردی خودشان را کاهش بدهند. لذا این جنگ یک امر اجتنابناپذیر بود.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران اظهار داشت: صدام به متفکران عرب گفت این شرایط تاریخی بهترین دورانی است که جهان عرب میتواند بر ایران غلبه کند. چون ساخت اجتماعی پراکنده است و ارتش در یک وضعیت تجزیه شده است. چیزی به عنوان انضباط اجتماعی وجود نداشت. هر روز یک گروه نظامی علیه فرماندهان ارتش تظاهرات میکردند. فقط از بیرون نبود که یک عده کمر به شکستن اقتدار ارتش داشتند؛ متأسفانه در دورانی که انقلاب شکل میگیرد، هیجان و احساس به وجود میآید و از داخل همافران میآمدند و در دانشگاه تهران تظاهرات میکردند. ساخت اجتماعی ایران هم در یک وضعیت جدال قرار داشت. هر روز دانشگاه تهران درگیر مسائل فرعی بود و در دانشکده حقوق ما بیش از 30 گروه سیاسی فعالیت داشتند. طبیعی است که سرویسهای اطلاعاتی این ساختار تجزیه شده را درک کنند و گزارش بدهند.
وی افزود: به یاد دارم که مسعود رجوی اسفند 57 در زمین چمن دانشگاه تهران صحبت کرد و به مهندس بازرگان گفت اگر ارتش را منحل نکنید و فردا کودتا شود، مقصر شما هستید؛ بازرگان و حضرت امام مقاومت کردند و کسانی که اندیشه راهبردی داشتند در ساختار سیاسی ایران مقاومت کردند. افرادی مثل شهید بهشتی، مرحوم هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری کسانی بودند که در نگاهشان حفظ ارتش قوت گرفت اما از داخل ضعیف شده بود.
متقی در پایان با تأکید بر اینکه پیچیدگی سیاست به این است که ما در تله تاکتیکی قرار نگیریم، گفت: خلیج فارس یکی از حوزههای اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود. تقسیمبندی ژئوپلیتکی پایدارتر از تقسیمبندی کنش سیاسی است. جدال علیه ایران یا از حوزه این منطقه خلیج فارس خواهد بود و یا پاسخ به دشمن از این حوزه خواهد بود. من امیدوارم حسی که در دوران جنگ وجود داشت دوباره در این کشور زنده شود. دورههای انشقاق، جدایی و همبستگی را خود من دیدهام. امروز روزگار خوبی نیست و ان شاء الله شرایطی ایجاد شود که حس همبستگی برای تقویت امنیت ملی و یکپارچگی ساختاری حاصل شود.